نقدی بر نمایش شبیه عباس اجرا شده در نهمین جشنواره تئاتر قشم
نگاهی به نمایش «شبیه عباس» به کارگردانی ابوذر رحیمی شهواری
شبیه عباس درباره قصه زنی است که شوهرش را برای دفاع از حرم راهی جنگ می کند و منتظر بازگشت اش می ماند تا همزمان با تولد فرزند نخست شان که مصادف است با اجرای تعزیه عباس به استقبال اش برود اما در این میان شوهر باز نمی گردد و قصه به سمتی و سوی می رود که روز مرگی آشنایی را برای ما رقم می زند.
امید الماسی : ابتداییترین قدمی که یک اثر نمایشی در ارتباط با تماشاگر برمیدارد تعیین قراردادی است که در ورود به جهان اثر را برای مخاطب تسهیل می کند . این قرارداد ابتدایی، هم تعیینکننده نظام درونی اثر و هم تجسمبخش سبک و ژانر آن است. نمایش «شبیه عباس » به نویسندگی و کارگردانی ابوذر رحیمی که در نهمین جشنواره تئاتر منطقه آزاد قشم به روی صحنه رفت ، در اولین قدم خود باب ایجاد قرارداد، تعیین و ساختار نظام از منظره شکل و فرم دچار مشکل می شود. نمایشی که در همان ابتدا به ما می فهماند باید منتظر اجرا یک اثر به شیوه فرمالیته است ام در نهایت باز به نظام رئالیستی خود بر می گردد و همان تصاویر در ابتداد تمام می شود.
«شبیه عباس » درباره قصه زنی است که شوهرش را برای دفاع از حرم راهی جنگ می کند و منتظر بازگشت اش می ماند تا همزمان با تولد فرزند نخست شان که مصادف است با اجرای تعزیه عباس به استقبال اش برود اما در این میان شوهر باز نمی گردد و قصه به سمتی و سوی می رود که روز مرگی آشنایی را برای ما رقم می زند.
نمایش هم در متن، هم در بافت کلی اجرا، دارای اشکالاتی است که در پس بازی بازیگران مخفی می اند و این شاید یکی از نقاط قوی اجرا بود . وقتی نمایش شروع می شود دو سایه در پس پرده از هم وداع می کنند و مرد و زن با دادن نشانه های از هم دور می شوند ، به ناگاه تصاویر خلق می شود از دل تاریکی با مضمون تطهیر که در ادامه نمایش از زبان دایی دختر می فهمیم که داستان آن تصویر چه بوده ، اما پس از این تصاویر و خط دراماتیک اثر ، آنچه با آن روبهرو می شویم تشریح ارتباطات و قصه های عام اطرافیان از جمله نوری هستیم ، نوری که که اگر نبود اثر توفیقی خاص نمی کرد ، اما در آن سو در دل متن نوری تنهاست و در روند قصه کمکی به اثر نمی کند وجود نوری در اجرا نقش یار کمکی را ایفا می کند که بی آزار است اما پر چانه . سوال اینجاست اگر نوری نبود چه اتفاقی برای قصه ما می افتاد ؟ به عقیده بنده هیچ اتفاقی نمی افتاد قصه همان روند را داشت .
صحنه نمایش خالی است نه به شکل تئاتر بی چیز بلکه عاری از هرگونه طراحی گویی هر لحظه باید منتظز ارائه تصویر باشیم اما غیر از همان تصاویر ابتدای نمایش دیگر هیچ رخدادی شکل نمی گیرد. تا انتها همان پرده سفیدی است که فقط تصویری در ابتدا و در دوقسمت نمایش پیش می آید را برای ما به نمایش می گذارد . که می توانست از پس پرده بیرون بیاید و به صورت عینی در مقابل دیدهگان مخاطب اجرا گردد . متوجه نمیشویم که چرا بخشی از وسایل جمعآوری و به میان صحنه ریخته شدهاند؛ یعنی وضعیت صحنه اساساً با المانهای متن و موقعیت آدمها ارتباط ندارد و اگر هم این ایده یک ایده اجرایی صرف بوده است، باز هم علتش بیانی عینی نیافته است. در این ساحت هم اثر مغشوش و شکل نایافته است. بهطور مشخص جنس بازی نوری با اغراقی فراتر از ظرفیت متن و صحنه همراه است و با بازی دیگر بازیگران نیز تفاوت دارد. و این بدان معنا نیست که مثلاً بازیگر نقش نوری از دیگر بازیگران نمایش عقبتر یا حتی پرتتر است، بلکه اساساً همخوانی با مبنای متن و بافت اثر ندارد. در ادامه متوجه میشویم که این جنس نامأنوس در بازی، منحصر به او نیست بلکه همه بازیگران در لحظاتی هدایت شدهاند به سمت نوعی اغراق و انتزاع. در حقیقت ناهمگونی عمومی بازی نوری نسبت به دیگر بازیگران، ریشه در همان عدم قرارداد مشخص اجرا با تماشاگر و سبکنایافتگی آن دارد.
اما اگر تصور کنیم اشکالات متعدد، ابتدایی و مخدوشکننده نمایش «سبیه عباس » تنها برآمده از نظام ناقص اجرایی است سخت در اشتباه هستیم. تمام این اشکالات ریشه در متنی با مشکل ساختار علی و معلولی غلط دارند. متنی که توان ایجاد پیچیدگی ساختاری در این ژانر را ندارد و پر از حفرههای اجرایی است. متنی که سرشار از لحظهها و گفتوگوهای بیمصرفی است که نه فضاساز هستند، نه شخصیتپرداز و نه پیش برنده درام، تنها روند داستانگویی را مختل میکنند.
نکته دیگر زائد بودن برخی لحظهها در کنار ناکافی بودن برخی ضرورتهای درام است. چرا که در پیش برد داستان کمکی نمی کند مثل ابتدای نخست نمایش که اصرار دایی بر عدم حضور خواهرزاده در مراسم تطهیر بابا زار جدید که نمی دانیم نبود وی چه تاثیر دارد و اساسا ذکر این نکته چه کمکی به پیش برد درام دارد.
و سرانجام پایان نمایش، پایانی که گویی به ضرورت باید همانند صحنه ی نخست تصویری ساخته شود تا مخاطب تحت تاثیر قرار گیرید ، که با توجه به ساختار دارم اثر که ارائه این نوع تصاویر غالب نیست پس اجرای صحنه پایان بی ازار است و حتی پایان بدی به نمایش نمی دهد هرچند که در طول اجرا تصاویر بریده و ناقص را شاهد بودیم .